در این فصل مبانی نظری و پژوهشی تحقیق حاضر ارائه شده است. سعی شده است مطالب مرتبط و مبانی نظری یکپارچه­ای ارائه شود به گونه ­ای که ابتدا با مباحث کلی در حیطه روابط والد- فرزند شروع شده است و در ادامه خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی بحث شده است و انواع مباحث مرتبط با متغیرها تشریح شده است و تحقیقات مربوطه و پیشین در حین مبانی نظری بیان شده است.

پیشینه نظری

 

در این قسمت، مباحث مربوط به آموزش رابطه والد-فرزندی، خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی والدین آورده می‌شود.

 

۲-۲ متغیرخود کارآمدی

 

۱-۲-۲ خود کارآمدی

 

خود کارآمدی یکی از مفاهیم کاربردی در نظریه های یادگیری-اجتماعی و یا نظریه شناختی-اجتماعی برای رفتار حرفه‌ای است (هاکت، لنت و براون، ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶، به نقل از به تز و هاکت،۱۹۹۸، نقل از مصحف،۱۳۸۴).

 

خود کارآمدی یعنی اینکه یک فرد چگونه شیوه های مورد نیاز برای رسیدن به موقعیت‌های مورد انتظار را سازمان می‌دهد و آن‌ ها را اجرا می‌کند (بندورا،۱۹۸۹، نقل از کلونینجر[۱]، ۲۰۰۴، نقل از زمانی،۱۳۸۵).

 

به نظر بندورا (۱۹۸۹) خود کارآمدی یعنی اینکه معتقد باشیم می‌توانیم با وضعیت‌های مختلف کنار بیاییم. کسانی که خیلی خود بسنده هستند، انتظار دارند موفق شوند و غالباً موفق می‌شوند و کسانی که چندان خود کارآمد نیستند، ‌در مورد توانایی خود در انجام تکالیف شک دارند و به همین جهت نیز کمتر موفق می‌شوند از همین رو عزت نفس آن‌ ها کم است (شارف، ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۱).

 

همچنین بندورا (۱۹۹۷،۱۹۸۶، به نقل از به تز و هاکت، ۱۹۹۸، به نقل از رجبی، عطاری و شکرکن، ۱۳۸۳) بیان می‌کند که انتظارات خود کارآمدی به باورهای مربوط به توانایی‌های ما برای انجام موفقیت‌آمیز یک رفتار معین با طبقه‌ای از رفتارها اطلاق می‌شود که بنا بر فرض بر انتخاب‌های رفتاری، عملکرد و پافشاری اثر می‌گذارد.

 

خود کارآمدی در واقع اعتقاد راسخ فرد نسبت به توانایی‌های خود می‌باشد که باعث بسیج انگیزه و منابع شناختی و رشته اعمالی که برای انجام موفقیت‌آمیز یک کار خاص لازم است، می‌شود. قبل از اینکه فرد کاری را انتخاب کند و تلاش خود را در آن کار آغاز نماید، ابتدا اطلاعاتی را ‌در مورد ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خود در آن مورد خاص ارزیابی و جمع‌بندی می‌کند. کارآمدی شخص تعیین می‌کند که آیا فرد قدرت سازگاری برای انجام آن رفتار خاص را دارد یا نه و همچنین مشخص می‌کند که فرد علی‌رغم مشکلات موجود چه قدر تلاش خواهد کرد، و چه مدت به تلاش خود در آن زمینه‌ی خاص ادامه خواهد داد (لوتانز و استاجکویک[۲]، ۱۹۹۸).

 

باورهای خود کارآمدی که به عنوان هسته مرکزی نظریه شناختی-اجتماعی در نظر گرفته شده است بر عملکرد انسانی تأثیر دارد. این باورها از نگاره پاجارس (۲۰۰۰، به نقل از شماعی زاده، ۱۳۸۴) قضاوت افراد ‌در مورد قابلیت‌های خود برای سازماندهی و اجرای اعمالی است که نیاز به عملکردهای مختلفی دارد.

 

باورهای خود کارآمدی چهارچوبی برای انگیزش، رفاه و پیشرفت فردی ایجاد می‌کند. این باورها تعیین می‌کنند که افراد برای تلاش انگیزه کمی دارند و یا در مقابل مشکلات از خود استقامت نشان می‌دهند (پاجارس،۲۰۰۰، به نقل از شماعی زاده).

 

بندورا (۱۹۹۸، به نقل از جباری، ۱۳۸۲) خود کارآمدی را به عنوان باورهای ‌در مورد توانایی شخصی برای سازمان دادن و طی کردن مسیرهای عمل به منظور دستیابی به پیشرفت تعریف ‌کرده‌است. او خود کارآمدی ادراک‌شده را به عنوان باورهای افراد ‌در مورد توانایی‌هایشان برای تولید انتخابی سطح عملکرد می‌داند که تلاش برای تأثیر و مهار بر رویدادهائی است که بر زندگی آن‌ ها تأثیر می‌گذارد. از دیدگاه او باورهای خود کارآمدی مشخص می‌کند که مردم چگونه احساس می‌کنند، چگونه فکر می‌کنند و خودشان را بر می‌انگیزند و چگونه رفتار می‌کنند.

 

رسیدن به معیارهای عملکرد و حفظ آن‌ ها احساس خود کارآمدی ما را افزایش می‌دهد. ناتوانی در رسیدن و حفظ این معیارها احساس خود کارآمدی ما را کاهش می‌دهد. افرادی که معیارهای بسیار بالا و غیرواقع‌بینانه ای برای عملکرد وضع می‌کنند یعنی کسانی که انتظارهای رفتاری خود را بر مبنای رفتار سرمشق‌های فوق‌العاده موفق و مؤثر قرار داده و به طور مداوم می‌کوستند که علی‌رغم شکست‌های پیاپی خود را به آن معیارها برسانند ممکن است خود را شدیداًً تنبیه کنند. چنین کاری به آسانی می‌تواند منجر به افسردگی، دلسردی، خود خوار شماری و احساس بی‌ارزش بودن شود (شولتز، ترجمه‌ی کریمی و همکاران، ۱۳۷۸).

ادراک خود کارآمدی به انتظارات افراد ‌در مورد توانایی‌شان برای عمل در موقعیت‌های آینده بر می‌گردد. افرادی بااحساس خود کارآمدی بالا احتمالاً در برخورد با مسائل مشکل، بیشتر تلاش می‌کنند، در تلاش‌هایشان استقامت می‌ورزند، در طول انجام مسائل آرام هستند تا اینکه برانگیخته باشند و افکارشان را تحلیل گرانه سازمان می‌دهند (پروین، سروان و جان[۳]، ۲۰۰۵، نقل از زمانی، ۱۳۸۵).

 

در بین افکار خود ارجاعی که بر انگیزه احساسی و عملکرد انسان‌ها تأثیر می‌گذارند، اثر هیچ‌چیزی فراگیرتر از قضاوت افراد ‌در مورد کارآمدی آن ها نمی‌باشد (بندورا، ۱۹۹۷، نقل از پروین و جان، ۱۹۹۹، نقل از زمانی، ۱۳۸۵).

 

افرادی که کارایی شخصی کمی دارند، احساس می‌کنند که رد اعمال کنترل بر رویدادهای زندگی درمانده و ناتوان‌اند. آن‌ ها معتقدند هر تلاشی که می‌کنند بیهوده است. هنگامی که آن ها با موانع روبرو می‌شوند، اگر تلاش‌های اولیه آن‌ ها در برخورد با مشکلات بی‌نتیجه بوده باشد، سریعاً قطع امید می‌کنند. افرادی که کارایی شخصی بسیار کمی دارند حتی تلاش نمی‌کنند بر مشکلات غلبه کنند، زیرا آن‌ ها متقاعد شده‌اند که هر کاری انجام دهند بیهوده است و تغییری در اوضاع ایجاد نمی‌کند. کارایی شخصی می‌تواند انگیزش را نابود سازد، آرزوها را کم کند، یا توانایی‌های شناختی تداخل نماید و تأثیر نامطلوبی بر سلامت جسمانی بگذارد (شولتز و شولتز[۴]، ترجمه‌ی سید محمدی، ۱۳۸۳).

 

افرادی که کارایی شخصی زیادی دارند و معتقدند که می‌توانند به طور مؤثر با رویدادها و شرایطی که مواجه می‌شوند برخورد کنند، از آنجایی که آن‌ ها در غلبه بر مشکلات انتظار موفقیت دارند، در تکلیف‌ها استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی عمل می‌کنند. این افراد از اشخاصی که کارایی شخصی کمی دارند، بر توانایی‌های خود اطمینان بیشتری داشته و تردید کمی نسبت به خوددارند، آن‌ ها مشکلات را چالش می‌بینند و نه تهدید و فعالانه موقعیت‌های جدید را جستجو می‌کنند. کارای شخصی زیاد، ترس از شکست را کاهش می‌دهد، سطح آرزوها را بالا می‌برد و توانایی مسئله گشایی و تفکر تحلیل را بهبود می‌بخشد. (شولتز و شولتز، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۳).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...